درون اخوانالمسلمين
سعيد عابدپور
اخوانالمسلمين به عنوان يك جنبش اسلامي برخاسته از مصر به سال 1928 ميلادي، تاثير فوقالعادهاي بر همه جنبشهاي سياسي اسلامي جهان اسلام و از جمله ايران، تركيه، سودان و... گذاشته است. ما همه روزه سخنان پيروان نظريه اخوان را ميشنويم كه مشكل شكافهاي اقتصادي، اختلاس، فساد سياسي و قدرتطلبي را نتيجه ضعف ايمان مردم ميخوانند و حتي بروز حوادثي چون زلزله و جنگ را مجازات الهي در اثر بيديني ميدانند. اخوانيها مانند مصر زمان مرسي يا دوره كنوني حكومت اردوغان، از انتخابات براي بالا رفتن بر اريكه قدرت استفاده ميكنند و سپس تمامي ساختارهاي دموكراتيك را از بين ميبرند. محكوميت برخي از افراد شاخص در جريان پارك گزي در استانبول تنها به جرم شركت تظاهرات به مجازات حبس ابد، يك نمونه از رويكرد اخواني در حل مسائل جامعه است. گفتمان اخوان به عنوان يك ايدئولوژي سياسي با شعار «قرآن قانون اساسي ماست» و «اسلام راهحل است»، راهحلي براي احياي سياسي اسلام از طريق بازگشت به متن مقدس و نفي واقعيت ارايه ميدهد. تفكر اخوان در تضاد بنيادي با غرب به عنوان جاهليت مدرن، قوانين حاكم بر تغييرات سياسي و اجتماعي را نفي و به دنبال قرائت واقعيت مبتني بر متن مقدس است. پاراديم اخواني، شامل احساس اسلام به عنوان يك شيوه جامع زندگي است و اين احساس از طريق همذاتپنداري با جامعه صدر اسلام يا حكومت خلفاي عباسي دنبال ميشود. اعضاي اخوان خودرا مسلماناني ناب در مقابل گمراهان (بقيه مسلمانان) و جاهليت (غرب) احساس كرده و اين احساس را به عنوان هويت جمعي دارند. در فقدان فهم تاريخي و سياسي واقعگرايانه، اخوانيها الگوهاي بازگشت را در مقابل الگوهاي پيشرفت و روياروي مثبت با آينده جستوجو ميكنند. نمونه كامل ناكامي اخوان را بايد در محمد مرسي جستوجو كرد.
مرسي براي مدت كوتاهي در سال 1391 در مصر به قدرت رسيد ولي يك سال حكومت آشفته، حمله به مسيحيان و شيعيان و نهايتا برخورد خشونتآميز مرسي با تظاهراتكنندگان، به كودتاي نظامي السيسي منجر شد. درباره علت شكست اخوان بايد به بررسي ضعف گفتماني آن پرداخت. حازم قنديل در كتاب «در درون اخوانالمسلمين» (2014) مشكل را از نظريه اخوان ميداند. تفكر اسلامگرايي اخوان بر يك اصل ساده استوار است، اسلام آنقدر ساده است كه نه روشنفكر ميخواهد و نه نظريه. «اگر كسي پرهيزكار شود، خداوند او را در كارهاي مختلف پيروز ميكند.» از نظر اخوان، انسان اگر اخلاق و نماز خود را كامل كند، مشمول لطف الهي در سياست، اقتصاد و جنگ ميشود. مرسي در نخستين سخنراني خود در مجلس نمايندگان مصر، آيهاي را از قرآن را نقل كرد كه بيانگر داستان حضرت نوح است. مرسي بر اين باور بود اگر مسلمانان از خدا اطاعت كنند، منابع اقتصادي بر آنها آشكار و اختلافات و تنشهاي سياسي از بين ميرود. در واقع اسلامگرايي اخوان منطقي ضد منطق تاريخي دارد. اگر تفكرات نوين و شرايط سياسي و اقتصادي موتور تغييرات تاريخ هستند، در منطق اخوان كه منطق جبر ديني است، ايجاد يك جامعه خداپسند، عامل دگرگوني تعيينشده الهي است. فرمول اخوان براي رسيدن به جامعه متعالي، غير قابل سنجش است. چون هر بار جنبش اخواني با شكست مواجه شد، اخوانيها ميگويند مشكل از دين و ايمان ما بوده و بايد روي آن كار كنيم. هيچكس در قاعده جبر ديني نبايد شك كند. محمد مرسي در زندان در نامهاي به پسرش اسامه نوشت: «امداد الهي اجتنابناپذير است و او با موفقيت بار ديگر به قدرت بازميگردد. صبورترين مومنان كساني هستند كه با وجود شاخصهاي مادي مخالف، منتظر پيروزي هستند.» از نظر اخوان ايجاد جامعهاي از مومنان خالص تنها بستر ايجاد حكومت واقعي مسلمانان است. براي همين همه جنبشهايي كه از جبر ديني اخواني تاثير گرفتهاند، ناگزير براي تحقق اين وعده الهي براي رسيدن به جامعه خالص توحيدي، دست به خشونت و پاكسازي عناصر مزاحم ايجاد اين جامعه ميزنند و از آنجايي كه هدفي مقدس دارند، هر حركتي براي حذف ديگران، منطق توجيه خود را دارد. همانگونه كه سيد قطب از ضرورت استفاده از جهاد فردي و بهكارگيري خشونت براي رسيدن به هدف عالي ايجاد جامعه اسلامي سخن ميگفت، اخوانيها در كشورهاي عربي و تركيه، دليلي مشروع براي مخالفت با ساختارهاي نظامهاي جمهوري، ارايه مدل سلطاني حكومت و حذف ديگران از جمله منتقدان، روزنامهنگاران و احزاب ديگر سياسي دارند. گفتمان ايدئولوژيك اخوان، تعريف نارسا و استفاده كاربردي از اسلام، مخالف سنت سياسي پيامبر (ص)، مقابل واقعگرايي و دوري از پرداختن به عدالت به عنوان مهمترين هدف سياسي انبيا است.